مقدمه
بشر گرفتار مشکلات درونی و بیرونی است به این معنی که از یک طرف زرق و برق دنیای مادی چشم وگوشش را در برون به خود متوجّه کرده است واز سوی دیگر وسوسه های شیطان و تمایلات غریزی از درون او را مضطرب و پریشان دارد.
حال جای این سئوال است که برای کسب سعادت و علاج این اضطراب ونگرانی چه میشود کرد؟
-آیا قانون میتواند این را انجام دهد؟
-آیا جریمه و زندان و تهدید، قادر است چنین اقدامیبنماید؟
-آیا حتی تربیت قادر به چنین اصلاحی است؟
در جواب تمام این سئوالات باید گفت: خیر، این ها پیشنهادات خوبی است اما بارها امتحان شده است و هیچ عاقلی آزموده را مجدداً نیازماید.
این ها که گفته شد دردها را در یک حد معمولی تسکین میدهد ولی به منزله پمادی است که بر روی موضع درد میمالند که فقط درد را تسکین میدهد مثلاً قانون برای سعادت بشر پیشنهاد خوبی است ولی کاربری آن تا یک حدی است و روزی به بن بست میرسد کما اینکه در بسیاری از کشورها چندین و چند بار در قانون اساسی تجدید نظر و چندین مرتبه قانونشان را عوض نموده اند.
یا تربیت را تا حدودی میتوان قدرتمند دانست ولی بالاخره در جدال بین غرائز و تربیت ثابت شده است که دست غرائز به عنوان پیروز بالا میرود در اینجا انسان به یاد داستانی میافتد که: گربه های تربیت شده ای را در اطراف سفره ای شمع به دست گمارده بودند تا محفلشان روشن بماند شخصی که خواست قدرت غریزه را گوشزد نماید و نظر خود را در بحثی که میگفت غریزه غالب میشود ثابت کند چندین موش چاق و چله را در اطراف سفره رها کرد گربه ها به دنبال لقمه های لذیذشان (موشها) فرار کردند و بدین ترتیب ثابت کرد که آری تربیت مؤثر است البته تا حدی.
جریمه و مجازات وزندان نیز خواهد توانست تا حدودی از خصلتهای منفی انسان جلوگیری کند ولی آنگاه که مجری قانون غایب شد معایب ظاهر خواهند شد، به عنوان مثال تا زمانی که پلیس بر سر چهار راه است خلافی صورت نمیگیرد ولی بعد از آن که ضامن اجرا را نبیند خود را ضامن نمیداند و صاحب نفوذی که با امضای خود میتواند حقّی را ناحقّ کرده و به ثروت برسد، آن زمانی ملاحظه خواهد کرد که ترس گرفتار شدن در دست قانون را داشته باشد ولی در غیر این صورت با کمال بیپروایی این حقّکشی را انجام خواهد داد، فروشنده کالا در صورتی کم فروشی وغش در معامله نخواهد کرد که از تعزیرات و جریمه بترسد ولی زمانی که راه فراری بیابد فرار خواهد کرد.
پس برای سعادت بشر نه قانون نه تربیت و نه جریمه و تهدید هیچکدام به تنهایی قدرت تضمین ندارند، کدام قانون یا تربیت یا تهدید میتواند انسانی را که وصیت میکند دهکده ای برای گربه ها با میلیون ها از پول به جا مانده از او بسازند را سر عقل بیاورد و به او بگوید بچه های انسان در آفریقا هزاران هزارشان میمیرند و او به یاد بچه های گربه و دهکده آن هاست؟!
کجا قانون و تربیت توانسته در شخص سرمایه داری که میلیون ها تومان سرمایه را خرج سگش میکند و یا ویلاها و کاخهای کذایی برای خودش میسازد و از درد محرومان و فقرای عالم بی خبر است نفوذ کند، کدام قانون است که بتواند جلوی کشورها و دولت های استکباری را بگیرد که بر سر ملتهای جهان سوم این همه بلا نیاورند، با فرهنگ آنان بازی نکنند، منابع و منافع آنان را غارت نکنند؟!
اینجا جای بحث اخلاق است، چیزی که به حقّ میتواند ضامن اجرا باشد سرمایه ای که نه در جیب انسان و نه در صندوق نسوز انسان بلکه در درون جان او جای دارد، خصلتی که انسان را بنی آدم ساخته و چون عضوی بدرد آید او را آزرده میسازد و گاهی به حدی میرسد که برای عضوی از جامعه ایثارگرانه خود را فدا میکند، وجدان اخلاقی در سایه ایمان مذهبی از عهده این امر مهم برآمده و تنها راه علاج مشکلات بشری است.
مجموعه ای که پیش روی شماست مطالبی است که طی مقالات مستمری که در ماهنامه کشتی نجات از ستاد نماز جمعه آباده منتشر شده است و اکنون به صورت کتابی جمع آوری و بازنگری شده است که پیش از شروع نظر خوانندگان محترم را به دو موضوع جلب میکنم:
الف – نظر به اینکه این مباحث مربوط به اخلاق است استدعا میکنم به مصداق«…اُنظُر اِلی ما قال وَ لا نَنظُر الی مَن قال»[1] فقط به عنوان نوشته ای که شخصی که بنای نشر معارف دین با قلم شکسته اش را دارد به نویسنده اش بنگرید، زیرا نگارنده به دلیل عامل نبودن نادانی بیش نیست.
تو سخن را شنو که حالش چیست بر نگارنده سخن منگر
ب-از صاحبان اخلاق حسنه و از مربیان اخلاق و خوانندگان محترم این سطور تقاضا میکنم برای اصلاح کارمان ما را با اندرز و نصیحتشان ارشاد و برای موفقیت دست اندرکاران جمع آوری و چاپ این مجموعه که به حقّ کوشیدهاند دعای خیر نمایند.
سید حسن موسوی خراسانی
تجدید نظر جهت چاپ مجدد
ذیقعده الحرام 1437 هجری قمری
مردادماه 1395 هجری شمسی
[1] . (غررالحکم صفحه 361)
نسخه pdf کتابآب وسراب جیبی 1