تالیفات

مقدمه

عبرت و عبور و معبر و تعبیر و لغاتی از این دست، همگی هشدارهایی جهت تنبّه و آگاهی ما می‌باشد. این ماییم که باید هنگام عبور از خانه‌های ویران، از بیابان‌های خیابان شده و بالعکس، از عبور از کنار سرای سالمندان و از دیدن موی سفیده شده سر و صورتمان و از دیدن سروقامتان دیروز و قدخمیدگان امروز و از سنگ‌های تخت جمشید و قبور آباء و اجدادمان در قبرستان‌ها و از دفتر خاطرات پدر و مادرمان و از دیدن درخت تنومند چندهزار یا چندصد ساله‌ی ساکتِ کنار قنات روستایمان و از ریزش برگ‌های زرد و خشک درختان پاییزی و از عکس‌های آلبوم و قرآن خطی یادگاری والدینمان و از شنیدن قصه‌های پدر بزرگ و مادر بزرگ و از مشاهده قفسه‌های کتابخانه‌های بزرگ و از خانه‌های باستانی و مساجد و حسینیه‌های قدیمی و آب انبارها و کاروانسراها و شنیدن داستان‌های صحیح قرآنی و شرح حال انبیاء و صلحای سلف و طاغوت‌های قدرتمند زورمدار زیر خاک و قصه یوسف و زلیخا و ماجرای داود و صوت دلنشینش، سلیمان و بی‌وفایی دنیا و حضرت نوح و سخن حکیمانه‌اش که گفت: «شنیده‌ام عمر مردم آخر الزمان هفتاد سال است که اگر چنین عمری را من می‌داشتم فقط با یک سجده به سر می‌بردم» و ابراهیم و بت شکنی‌اش و گلستان شدن آتش برایش و مروری بر دودمان مغرور بنی‌امیه و توام با حماقت بنی‌مروان و ستمگر بنی‌العباس و ماندگاری یادگاران رسول خدا9 در جای جای شهر‌های عالَم و اصحاب الرس و اصحاب کهف و رقیم و اصحاب اخدود و… و قبر آباد سه ساله‌ی امام حسین7 و بی‌قبری معاویه‌ی قدرت‌مدار آن روزگاران و نامداری خوله (طفل سقط شده امام حسین7 در مسیر کاروان) و گنبد و صحن و بارگاه او در کنار کاخ نرون (دیکتاتور تاریخ که کاخش به ویرانه‌ای دیدنی تبدیل شده است) و دیدار از موزه‌ها و دیدن حتی سفال‌هایی که اجدادمان داشته‌اند و شنیدن داستان اقوامی که در کوه‌ها خانه‌های سنگی ساختند ولی در هم فرو ریخت و ماجرای اسکندر مقدونی و اینکه سفارش کرد که دستهایم را از تابوت بیرون بگذارید که تشییع کنندگان و همه اهل عالم بدانند که منِ قدرتمند کشور گشا هم با دست خالی از این دنیا رفتم!!

و این داستان که نمرودِ مدعی خدایی را پشه‌ای فلج کشت و فرعون در آب غرق شد و قارون به زمین فرو رفت و قذافی با کلت طلایی کمری خودش کشته شد و صدام به دار آویخته شد و برلوسکنی از در پشت کاخش فرار کرد و فرعون مصر حسنی مبارک در قفس آهنی به دادگاه آورده و برده می‌شود و شاه ایران با چشم گریان خاک وطنش که کتابی در وضعش نوشته بود را ترک کرد و رفت به جایی که نادر رفت! و پدرش که در جزیره موریس دیوانه شد و به خودش ناسزا می‌گفت.

و شرح زندگی امامی که با دست خالی عنان حکومت بر دل‌های یک ملت بزرگ را به‌دست گرفت و قبرش قرار آزادگان و آزادی‌خواهان تاریخ گردید… عبرت بگیریم.

آری مطالعه هر آنچه به آن اشاره شد بر همگان برای عبرت لازم است. عبور بدون عبرت زیبنده‌ی انسان‌های عاقل نمی‌باشد.

اینها و صد‌ها و هزاران مثال دیگر از جمله خواندنی‌هایی است که اگر بخوانیم و عمل کنیم عبرت خواهیم گرفت و ما خود از بدی مایه‌ی عبرت دیگران نخواهیم شد.

مجموعه پیش روی شما، سلسله مباحثی تاریخی و اخلاقی است که مدت‌های مدیدی بحث‌های نماز جمعه‌ی ما بوده و سپس بازنگری و ویراستاری و بررسی مجدد و نهایتاً چاپ شده است که امید است قابل استفاده‌ی اهل تحقیق و سخن قرار گیرد و اهل دقت ما را از نواقص کارمان آگاه نمایند.

سید حسن موسوی خراسانی

امام جمعه شهرستان آباده

ربیع الاول 1433 بهمن 1390

 

نسخه pdf کتاب  هان ای دل عبرت بین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.